اگر میتوانستید آینده را پیشبینی کنید، دوست داشتید از زمان و علت مرگ خود آگاه شوید؟ یا اینکه اعتقادی به اینگونه پیشبینیها نداشته و آن را به حساب حس ششمی که مکرر دچار اشتباه میشود میگذارید؟ اما واقعیت این است که در طول تاریخ افرادی بودهاند که نحوه مرگ خود یا اطرافیانشان را بهطور دقیق پیشبینی کردهاند.گرچه بعضی منتقدان این پیشبینیها را امری تصادفی دانستهاند، اما هرآنچه اسمش را بگذارید آنقدر عجیب و باورنکردنی هستند که با دانستن آنها حیرتزده میشوید.
جام جم در این گزارش به شرح بعضی از آنها پرداخته است:
مرگ در تصادف
«فرانک پاستور»، یکی از بازیکنان معروف تیم بیسبال «سینسیناتی ردز» بود که پس از اتمام دوره ورزشی اش به یکی از محبوب ترین مجریان رادیوی لس آنجلس تبدیل شد. وی در یکی از روزهای اجرای برنامه اش، با موضوع زندگی پس از مرگ، برنامه را این گونه آغاز کرد: «گمانم، همه شما می دانید که من با موتورسیکلت رفت و آمد می کنم. بنابراین هر آن در حین راندن ممکن است راننده ای از لاینی دیگر وارد لاین من شده و در چشم برهم زدنی مرا زیر گرفته و به زندگی من پایان دهد.»
در کمال ناباوری باید گفت که درست سه ساعت بعد زمانی که فرانک در حال راندن در خیابان بود زنی که کنترل خودرویش را از دست داده بود با موتور وی برخورد و او را نقش بر زمین کرد! در این تصادف فرانک دچار ضربه مغزی شد و بعد درگذشت.گرچه ممکن است این اتفاق به صورت تصادفی رخ داده باشد اما عده ای معتقدند که فرانک در آن روز با آگاهی قبلی پایان سرنوشت خود را برای شنوندگان بیان کرده است.
نحسی 13
«آرنولد شوئنبرگ» آهنگساز و نقاشی معروف اما خرافاتی بود که در تمام عمرش به شکلی غیرمنطقی از عدد 13 واهمه داشت. از آنجا که وی در سیزدهم سپتامبر 1874 متولد شده بود، اعتقاد داشت در تاریخی که در آن عدد 13 وجود دارد خواهد مرد. این ترس به حدی در وجود او ریشه دوانده بود که اگر نام قطعه ای که می ساخت از 13 حرف تشکیل می شد، آن را عوض کرده یا با دیکته ای غلط آن را می نوشت تا اثر عدد خنثی شود.
از آنجا که شوئنبرگ همواره معتقد بود، در تاریخی که عدد 13 در آن وجود دارد، خواهد مرد در سال 1951 تصمیم گرفت که این فرضیه را با ستاره شناسی دانمارکی به نام رودیار درمیان بگذارد. اما رودیار پس از گرفتن فال شوئنبرگ چیزی گفت که وی را بیش از پیش آشفته و مضطرب ساخت. براساس فال رودیار، شوئنبرگ در سالی که مجموع ارقام سن آن 13 می شد جان خود را از دست می داد. این خبر به حدی برای شوئنبرگ هولناک بود که وی را در هم شکسته و به افسردگی و اضطراب شدیدی مبتلا کرد، تا جایی که اندکی بعد در شب سیزدهم جولای 1951 در هفتادوشش سالگی ( 13=7+6) هنگامی که از ترس به حقیقت پیوستن نحسی روز 13 بیدار مانده بود، ناگهان قلبش از کار افتاد و درگذشت.
مرگ در هتل
«مایکی ویلز»، نقاش و نوازنده معروف گروه راک ویزر بود که سال 2011 پس از به اشتراک گذاشتن پیش بینی تاریخ مرگش در صفحه توییتر توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد. گرچه در آن زمان بسیاری از مخاطبان به دلیل اختلال شخصیتی و سوءپیشینه وی در مصرف مواد مخدر ادعای او را کذب دانسته و آن را جدی نگرفتند، اما ولز معتقد بود که براساس این خواب چندی بعد می میرد. وی در بیست و ششم سپتامبر 2011 در صفحه توییتر خود نیز نوشت: «خواب دیده ام که دو هفته بعد در شیکاگو هنگامی که در خواب هستم بر اثر حمله قلبی می میرم. از این رو باید وصیت نامه ام را بنویسم.»وی علاوه بر این پیشگویی های عجیب، یکی از نقاشی های خود را به قیمت 250 دلار در فیسبوک به حراج گذاشت و پیرو آن نوشت: «این قیمت تا زمانی است که من زنده باشم، اما در صورت مرگ من، به شکل تصاعدی افزایش خواهد یافت!»
جالب است بدانید که دو هفته بعد ویلز در هتلی در شیکاگو درست به همان صورت که پیش بینی کرده بود از دنیا رفت. گرچه پلیس احتمال می داد که مواد مخدر باعث مرگ ویلز باشد، اما پس از گزارش کالبدشکافی مشخص شد که هیچ گونه اثری از مواد مخدر در بدن او وجود نداشته است. از این رو مرگ ویلز برای همیشه به شکلی اسرارآمیز باقی ماند.
پیش بینی مرگ حریف در رینگ
«شوگر ری رابینسون»، یکی از برابهت ترین قهرمانان بوکس آمریکا بود که وارد شدنش به رینگ رعشه بر تن حریف می انداخت. از جمله روایات مشهوری که درباره رابینسون وجود دارد این است که وی شب قبل از هر مسابقه یک لیوان خون گاو می نوشید تا در میدان بوکس به بهترین شکل از پس رقبایش بربیاید.
اما چیزی که او را تا همیشه بر سرزبان ها انداخت پیش بینی مرگ یکی از رقبا در رینگ مسابقه بود. در این باره نقل است که صبح روز یکی از مسابقات وی در حالی که لیوان خونش را سرکشیده بود خطاب به مربی اش گفت با وجود آمادگی بدنی قصد نبرد با حریف را نداشته و به میدان مسابقه نخواهد رفت. اما همان طور که انتظار می رفت با مخالفت شدید مربی روبه رو شد. اندکی پس از بحث و کشمکش بین این دو، رابینسون ادعا کرد که مدتی پیش در خواب دیده است که در همین تاریخ شخصی به نام «جیمی دویل» را در میدان مسابقه خواهد کشت و از قضا آن روز حریف رابینسون در میدان نبرد کسی نبود جز جیمی دیول!
این خواب به حدی رابینسون را مشوش کرده بود که وی از هیچ تلاشی برای سر باز زدن از نبرد مضایقه نکرد. از این رو مربی برای آرامش خاطر وی از کشیشی دعوت کرد تا با کلامش به رابینسون اطمینان دهد که این خواب به حقیقت نخواهد پیوست.در نهایت اصرار مربی به ثمر نشست و رابینسون برای نبرد وارد رینگ بوکس شد و در هشت مرحله پی درپی جیمی را شکست داد، اما در آخرین مرحله از نبرد چنان ضربه سختی به سر جیمی وارد کرد که وی بیهوش شد و قبل از رسیدن به بیمارستان جان سپرد و این گونه بود که در کمال ناباوری، در بیست و پنجم ژوئن 1947 کابوس سیاه رابینسون به حقیقت پیوست.
مخترع تاریخ مرگ
«آبراهام دموهاو»، ریاضیدانی فرانسوی است که سهم عمده ای در شکل گیری نظریه احتمالات داشت و ثمر عمر او خدمت بزرگی است که وی در هموار کردن مسیر پرپیچ و خم ریاضیات به جهانیان عرضه داشت. دموهاو نه تنها از علم ریاضیاتش در حل بسیاری از مسائل پیچیده استفاده کرد، بلکه به کمک آن توانست تاریخ دقیق مرگ خود را نیز پیش بینی کند.
زمانی که وی پا به سن گذاشت، بتدریج تمام بدنش رو به فرسایش و پیری رفت، اما او برخلاف دیگر سالمندان که این علائم را طبیعی دانسته و براحتی از کنار آن می گذرند، نبود و به نحوی می دانست که به پایان عمر خود نزدیک شده است. سیستم بدنی دموهاو به گونه ای بود که هرچه پیرتر می شد، زمان خواب او نیز به همان نسبت افزایش پیدا می کرد، به طوری که در هر روز 15 دقیقه به زمان خواب او اضافه می شد. از این رو وی با یک حساب سرانگشتی ساده دریافت که مجموع این 15 دقیقه ها در تاریخ بیست و هفتم نوامبر 1754 یک 24 ساعت کامل می شود و او در این روز تمام 24 ساعت را در خواب خواهد بود، بنابراین این تاریخ دقیقا روز مرگ او خواهد بود.
حیرت انگیز است که این مخترع تاریخ مرگ، بدون یک روز پس و پیش درست در همان روز تعیین شده دار فانی را وداع گفت!
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است