اس ام اس سرکاری ماه رمضان 94
اس ام اس سرکاری ماه رمضان 94
اس ام اس طنز ماه رمضان
قـربان هـلالت بـروم ای مـه شـوال
آورده ام از فـرط خوشـی در دو سـه تـا بـــال
ســی روز به امید وصالت سپری شد
خـم شد کمرم در رمضان همچو یکی دال
انســان از ایـــن روی بُـــود شـاد در این روز
چون باز شکم در جلــو واوسـت به دنبال !
اس ام اس طنز ماه رمضان
اینم دغدغه ی جدید دخترا …
ماه رمضون ، ماه مهمونی خداست ! وای حالا من چی بپوشم ؟
اس ام اس طنز ماه رمضان
آخ ترکیدم …
هیچی نگو دارم منفجر میشم …
(اولین جمله بعد از افطار)
اس ام اس طنز ماه رمضان
درسته که ما روزه نمیگیریم ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم !
اس ام اس طنز ماه رمضان
روزه داران گرامی ، لطفا یک لیوان آب هویج بستنی را تصور بفرمایید …
عرض دیگه ای ندارم ، موفق و موید باشید !
اس ام اس طنز ماه رمضان
نوستالژی دهه شصتیا : روزه کله گنجیشکی !
اس ام اس طنز ماه رمضان
به مادر بزرگم میگم تا حالا ماه رمضون رو تو بهار دیدی ؟ میگه آره بابا یادمه …
بعد بهش میگم عید رو هم تا حالا تو تابستون دیدی ؟
میگه : ای … یه چیزایی یادم میاد ولی خیلی وقت پیشا بود !!!
اس ام اس طنز ماه رمضان
ماه رمضان بر تو ای دوست گلم که دم افطاری تخته گاز داری میری خونه مبارک باد !
اس ام اس طنز ماه رمضان
امروزو پیشواز رفتم و روزه خوردم که ایشالا از فردا یک ماه روزه بخورم !
اس ام اس طنز ماه رمضان
خدایا ! توی این گرونی ، اصلا توقع نداشتیم و راضی نبودیم که مهمونی بگیری !
اس ام اس طنز ماه رمضان
اونایی که میرن مهمونیه خدا واسه ماهم که جای دیگه دعوتیم خوراکی بردارن !
اس ام اس طنز ماه رمضان
حلول ماه زولبیا بامیه !
ماه از زیر کار در رفتن به بهانه نیایش !
ماه خوردن ۴ وعده در ۲ وعده !
و ماه میهمانی خدا تو خونه های بنده خدا مبارک !!!
داستای خواندنی قدر همین شاه را باید دانست
داستای خواندنی قدر همین شاه را باید دانست خندوانه: پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد به همین دلیل او را به زندان انداخت.مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. بنابراین مردم از پادشاه خود ناراضی شدند و پادشاه هرکاری برای جلب رضایت آنها نمود،موفق نمی شد.
لذا دستور داد وزیر را از زندان بیاورند.هنگامی که وزیر در محضر او حاضر شد گفت:مدتی است که مردم از من روی گردان شده اند،اگر توانستی رضایت آنها را جلب کنی من نیز از گناه تو می گذرم.وزیر گفت:…
من دستور شما را اجرا خواهم کرد،فقط از شما می خواهم تعدادی سرباز به من بدهید.شاه گفت:نبینم که از راه اعمال خشونت بر مردم وارد شوی.سرباز برای چه می خواهی؟ وزیر گفت:من هرگز هدف سرکوب کردن ندارم.
شاه با شنیدن این حرف تعدادی سرباز به وزیرش داد.شب هنگام وزیر به هر کدام از سربازان لباس مبدل دزدان را پوشاند و به هر کدام دستور داد که به تمام خانه ها بروند و از هر خانه چیزی بدزدند به طوری که آن چیز نه زیاد بی ارزش باشد و نه زیاد با ارزش تا به مردم ضرر چندانی وارد نشود و هم چنین کاغذی به آنها داد و گفت در هر مکانی که دزدی می کنید این کاغذ را قرار دهید.
روی کاغذ چنین نوشته شده بود:هدف ما تصاحب قصر امپراطوری و حکومت بر مردم است.سربازان نیز مطابق دستور وزیر عمل کردند.مردم نیز با خواندن آن کاغذ دور هم جمع شدند.
نفر اول گفت: درست است که در زمان حکومت پادشاه وقت با وخامت اقتصادی روبه رو شدیم،اما هرگز پادشاه به دزدی اموال ما اقدام نمی کند..این دزدان اکنون که قدرتی ندارند توانسته اند اموال ما را بدزدند،وای به روزی که به حاکمیت دست یابند.نفر دوم نیز گفت:درست است،قدر این شاه را باید دانست و از او حمایت نمود تا از شر این دزدان مصون بمانیم.و همه حرف های یکدیگر را تایید کردند و بنابراین تصمیم گرفتند از شاه حمایت کنند.
نامه جالب یک متهم (خنده دار)
حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم
چه ذوقی کردم ، شنیدم گفتی شکایت می کنی
اما دلم گرفت که گفتی ، منو اذیت می کنی
من تو رو اذیت می کنم ؟، منی که می میرم برات
منی که تندی می شکنم زیر تولد نگات
تو حکم من نوشته بود ، طبق مواد یک و بیست
تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست
معلومه عاقلانه نیست ، عاشق که عاقل نمی شه
ولی با این جواب من که حکمی باطل نمی شه
شاکی محترم ، گلم ، بگو که زندونیم کنن
بگو پیش پای چشات ، یک شبه قربونیم کنن
بگو به افتخار تو ، بیان منو دار بزنن
علت دیوونگیمو ، تو کوچه ها جار بزنن
بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن
عکسای زیبا رو ولی اینجا و اونجا ، نندازن
آخه حسودی می کنن، بفهمن این راز و همه
فردا تقلب کنن از جنون این متهمه
دوس ندارم زیبای من از هر کسی شاکی باشه
متهم اون نباید تو کره ی خاکی باشه
شاکی من ، قانون می گه : به هر کی رو کنه جنون
چون قانونو نمی شناسه ، دیگه نه تنبیه و نه اون
متهمت ، اما می خواس ، شامل این بندا نشه
به خاطر همین داره ، بارای عقلو می کشه
نشسته تنها ، این گوشه ، بدون حامی و وکیل
کلی خوشش اومده از عشق تو وجرم و دلیل
خوب می دونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو
می چینه از لبای تو گلای سرخ خنده رو
درسته که عاشقتم ، اما مگه من دیوونم
خنده رو از تو بگیرم ، که بی چشات نمی تونم
خلاصه که شاکی ماه ، صاحب پرونده ی من
خاطره ی گذشته هام ، مالک اینده ی من
متهمت قصدی نداشت ، عاشقیشو به دل نگیر
فقط اونو قبول بکن ، به چشم مجرمی اسیر
اینجا وکیلی نمی یاد که بگه من جنون دارم
چون اگه آزادم کنن ، باز سرتو درد می یارم
شاکی نازنین من ، مزاحمت شدم ، ببخش
مثل تمام لحظه ها ، بتاب و آروم بدرخش
متهمت قول می ده که دیگه به تو نامه نده
درسته دیوونس ولی موندن رو قول بده
فک نکنی نامه ی من شده مثل دفاعیه
شاکی گل ، نشون ندی این مدرک و به قاضیه
نشون بدی اونم می گه به خاطر درد جنون
متهمت گناه داره ، بگذر از اتهام اون
ولی تو این کار و نکن ، می خوام اسیری بکشم
تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم
فدای چشمات که تو نور ، هزار و صد رنگ می شه
زرد پاییزی می پوشی ، چشات چه خوش رنگ می شه
راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس
نمی گم اما ، نمی یام ، بیرون از این رخت و لباس
به شاکی مثل گلم ، از منی که متهمم
زیبا جون اشکال نداره ، امضا کنم که مریمم ؟
مریم دیوونه ی تو ، یازده آبان و یه روز
جرم من افتخارمه ، به قاضیم می گم هنوز
یادت باشه لحظه ی صدور حکم ، تو محکمه
دلت نسوزه ، نگذری از تقصیر متهمه
شاکی هیچ کس نشو ، فقط اینو ازت می خوام
فدای شکی گل و جرم جنون و اتهام
الهی دروازه ی بخت ، به روت همیشه وا بشه
دست به خکستر بزنی ، الهی که طلا بشه
متهم هر چی ردیف ، ردیف پنج و دو و سه
نمی ذارم تو عاشقی ، کسی به گردم برسه
طنز باحال فک و فامیل
یکی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
دوستم
مهموناشون
کاخ سفید رو سیاه شده
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه ۳۰ دقیقه دیگه زنگ بزن …
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من
مامانه حساس که ما داریم !!!!!!
والله
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دختر عمم ۸ سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد.من تا ۱۵ سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتال در میاوردم اطرافیانم تشویقم میکردن.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
من یه خواهرزاده ی ۳ساله دارم آقا… وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا۲۴ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم جوابشو میدم فقط نگام میکنه تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شد میگه دایی زد… من تااینحدم یعنی لطفا مسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مامانـــم به مــــــدت یک هفته رفته خونه خالــــــم
مـــــــام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هــــــم ریخت و پاش بود.
بـــــــراش اس ام اس دادم:
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالـــــــــی دارم
چه دنیایه رو به زوالــــــــــی دارم
مامانـــــــم هـــــــم تو جوابــــــم نوشته بود:
تنهای بـــــــی سنگ صبور
خونه ی ســــــرد و سوت کور
توی شبات سـتاره نیست
مونــــــــدی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ســـــــری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مـــــــــرد باش
یه چــــــند تا شکلک خنده شیـــطانی و زبون در آوردنم برام فرســـــــتاده بود!!
خب مادر خانوووم الان چــــــه وقته حاضر جوابیه؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه 😐
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یادش بخیر:
بچه که بودم خواهرم خیلی بچه بود!!! منم بش می گفتم هرکی خوراکی هاشو دیر تر تموم کنه برندس. بعد تند تند (مثل گاو) خوراکی هامو می خوردم. خب اونم برنده می شد بعد با حالت مظلومانه بهش می گفتم میای خوراکیاتو با هم بخوریم؟ اونم دلش می سوختو قبول می کرد بعد که خوراکیاش تموم می شد می زد زیر گریه. عالمی داشتیم.
زمان ما همه ساده بودن هی روزگار. پیر شدیم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بابام امروز ۱ تن هندونه خریده واسه گوسفندای بابا بزرگم و میگه : بخورن جیگرشون حال بیاد …
حالا من دیروز داشتم یه نصفه هندونه میخوردم بهم میگه : سگ خورش نکن اسراف کنی … قاشق بردار تهشو قشنگ بتراش وگرنه دیگه از هندونه خبری نیست …
یعنی بخوام به صورت ریاضی حساب کنم : من <<< گوسفند
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مامان و بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد و مامانم قهر کرد رفت خونه مامانش اینا …
بابام گفت به جهنم خودم به تنهایی زندگی میکنم !!! بعد از چند شب که کلی ظرف نَشُسته تو کابینت جمع شد ، دستارو زد بالا ظرفا رو بشوره ؛ دیدم زیر لب داره غر میزنه و میگه اینم شد زن ؟؟؟ ببین این قابلمه ها چقدر جرم گرفته سیاه شده ؟!؟!؟!
صدام زد آهای پسر بیا ببین انقدر ساییدم این قابلمه رو ، ببین چه برقی میزنه کیف کن برو برا مامانت تعریف کن …
رفتم نگاه کردم دیدم همه قابلمه های تفلون مامانم رو با سیم ظرف شویی به قدری ساییده که سفید شده !!!
فقط اب دهنم رو قورت دادم و آماده جنگی عظیم شدم …
ضرب المثل بز به پای خود، میش به پای خود
هارونالرشید مردی بود ظالم و اذیت و آزارش به مردم زیاد. به همین جهت بهلول از کارهای او خیلی ناراحت بود و گاهی نمیشد که کسی خنده او را ببیند. یک روز هارون علت ناراحتی او را پرسید ولی بهلول جواب نداد تا اینکه هارون شخصی را انتخاب کرد و به او گفت: «پشت سر بهلول بدون اینکه متوجه شود راه برو و اگر خنده او را دیدی بیا به من بگو و صد درهم از من جایزه بگیر».
آن شخص تا چند روز همه جا ناظر کارهای بهلول بود ولی نتوانست خنده او را ببیند تا اینکه یک روز بهلول دم دکان قصابی ایستاد و خیرهخیره داخل دکان را تماشا کرد. درضمن نگاه کردن لبخندی بر روی لبش نشست.
مرد فوری به حضور هارون رفت و هرچه دیده بود بیان کرد. هارون بهلول را خواست و گفت: «علت خنده تو در دکان قصابی چه بود؟» بهلول جواب داد: «من خیلی نگران بودم که روزی با این کارهایی که تو میکنی مرا هم به آتش خودت بسوزانی ولی حالا فهمیدم که ـ بز را به پای خودش میآویزند، میش را به پای خودش».
منبع:farsibooks.ir
عکس خنده دار از مدل مو های مسخره
عکس خنده دار از مدل مو های مسخره
کاریکاتور و تصاویر طنز
عکس طنز
مدل موی جدید
عکس خنده دار از مدل مو
عکس خنده دار از مدل مو